نطریاذتون نره
اطلاعات کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
نویسندگان
نظر سنجی

نظرتون درباره ی وب من چیه؟؟؟

تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان سالار غم و آدرس salaregham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 9
:: کل نظرات : 10

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 1
:: باردید دیروز : 2
:: بازدید هفته : 22
:: بازدید ماه : 138
:: بازدید سال : 911
:: بازدید کلی : 33248
تبلیغات

 

 

 

 

 

کاش میشد هیچکس تنها نبود کاش میشد دیدنت رویا نبود

 

گفته بودی باتو می مانمولی رفتی و گفتی که اینجاجا نبود

 

سالیان سال تنها مانده ام شاید این رفتن سزای من نبود

 

من دعا کردم برای بازگشت دست های تو ولی بالا نبودباز

 

هم گفتی که فردا میرسی کاش روز دیدنت فردا نبود

 

 

 

 

 

 

او باشد و مهتاب فراوانی هم ،من باشم و اشک های پنهانی ام

حتما شب عاشقانه ای خواهد شد ، مخصوصا اگر نم نم بارانی هم
 

 

 

 

 

 

 

 

 

می می رم اگر دلت پر از غم شود،یا چشم تو میزبان شبنم بشود

پاییز و بهار را به هم میدوزم ، یک نخ اگر از پیرهنت کم بشود

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خدا کند تبسم لبی به اه نشکند ، بلور بغض سینه ای به شامگاه نشکند

کبوتری که پر زند به شوق آشیانه ای ، خدا کند که بال او میان راه نشکند

 

 

من اگر دختر/پسر نفرین شده ی اندوهم، یا که از نسل گلی هرزه میان کوهم

تو همان آدمک چوبی پیمان شکنی که فقط لایق آتش زدنی



 

 

 

 

در کنار ساحل دریای غم

قایقی میسازم از دلواپسی

بر دو سوی پرچمش خواهم نوشت

یک مسافر از دیار بی کسی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کدام خیابان را بگردم ؟ کدام کوچه را ؟

بر کوبه ی کدام در بکوبم تا بر چارچوبش ظاهر شوی تو ؟

و بازم بشناسی مرا از من به آغوشم بگیری و نپرسی هرگز که

چه به روزگارم آورده است روزگار بی تو ماندن های بسیار !

 

 

 

 

 

 

 

امشب شب تولدم من است

ولی چیزی برای ترکاندن ندارم جز بغض !

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سخت است بغض داشته باشی

و بغضت را هیچ آهنگی نشکند جز صدای کسی که دیگر نیست !

به مرگ گرفتی مرا تا به تبی راضی شوم

کاش “میفهمیدی” به مرگ راضی بودم وقتی که تب می کردم از ندیدنت !

 

 

 

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 888
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

نویسنده : omid:s.h
تاریخ : شنبه 3 خرداد 1398
نظرات
مطالب مرتبط با این پست

می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
بوم بوم95 در تاریخ : 1395/2/21/2 - - گفته است :
عالـــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــی

/weblog/file/img/m.jpg
محمد در تاریخ : 1393/6/10/1 - - گفته است :
سلام وبت خیلی عالی بود موفق باشی

/weblog/file/img/m.jpg
سرحدبلوچستان خاش در تاریخ : 1393/3/25/7 - - گفته است :
سلام خوبی وب زیبای داری به وب منم سر بزن
تشکر
پاسخ:علیک عزیزم چشم میزنم.

/weblog/file/img/m.jpg
حامد در تاریخ : 1393/3/4/7 - - گفته است :
فراموشت نمی کنم آنگاه که برای آخرین بار از من پرسیدی:من و زندگیت یکی را انتخاب کن و من زندگی خود را انتخاب کردم و تو رفتی.بی آنکه بدانی تو تمام زندگیم بودی...
پاسخ:mamnun az shere zibat.


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








درباره ما
منو اصلی
پیوندهای روزانه
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید